خدايا.... اين دل ديوونه رو از من نگير بذار بمونم توي دستاش اسير قهر و جدايي رو به يادش نيار نقش فراموشي به قلبش نذار تو خواب و بيداري صداش ميكنم هستي مو فرش زير پاش ميكنم دلم ميخواد كه روزي صد هزار بار بهت بگم دوست دارم عزيزم دلم ميخواد كه عمر و زندگي مو به پاي عشق خوب تو بريزم دلم ميخواد كه از لباي گرمت گلهاي سرخ بوسه رو بچينم دلم ميخواد جواب دوست دارم رو تو چشماي قشنگ تو ببينم..
خدايا.... اين دل ديوونه رو از من نگير بذار بمونم توي دستاش اسير قهر و جدايي رو به يادش نيار نقش فراموشي به قلبش نذار تو خواب و بيداري صداش ميكنم هستي مو فرش زير پاش ميكنم دلم ميخواد كه روزي صد هزار بار بهت بگم دوست دارم عزيزم دلم ميخواد كه عمر و زندگي مو به پاي عشق خوب تو بريزم دلم ميخواد كه از لباي گرمت گلهاي سرخ بوسه رو بچينم دلم ميخواد جواب دوست دارم رو تو چشماي قشنگ تو ببينم.. تو را دوست می دارم٬نمی دانم چرا٬ شاید این طبیعت ساده و بی آلایش من٬ حد و مرزی برای دوست داشتن نمی شناسد. ولی سخت در این مکتوب فرو نشسته ام چه کسی مرا دوست می دارد؟ ای فرشته نازل شده بر چشمانم٬ ای شقایق زندگی ام٬ ای تنها ستاره آسمان قلبم٬ ای زیباترین زیباییهای محبت٬ ای بهانه شبهایم٬ ای تنها نیاز زنده بودنم٬ ای آغاز روز بودنم٬ ای نیمه پنهان من٬ و تو ای معشوقه من٬ تو را با تمام وجود٬ دوست دارم و می پرستم.....
احساس کردم ... نخستین بار زیرقطره های باران ... درپهنای دل غمناک آسمان ... و در آن هوای سوزناک در کنار برگ های زرد و باران خورده ی درختان با تمام یاس و ناامیدی ام تورا احساس کردم... احساس کردم با آغوش گرم وآرامت و با بوسه های آتشین و پرمهرت و نفس های عطرآگین و وسوسه انگیزت... احساس کردم... عشق را... بودن را... و... معنای تلخ زندگی را...!!
دوستت دارم؛ سهم هر روز دريا از نگاههاي من... وقت لمس نفسهايت چه باشكوه به پيشواز ميآيد قلب من وقت بيتكرار بوسه تپشها و كلمات يكي ميشوند وُ چشمهاي من غرقِ دريا...
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |